ایران و آینده تصویرسازی
هیچ راه آسانی برای رسیدن به قلههای رفیع پیشرفت وجود ندارد و هیچ ملتی جز با عزم و اراده نمیتواند تمدن جدیدی خلق کند. در این راه دشوار،بالا بردن سطح هوشیاری ملی است که آمادگی برای تغییر و ایجاد امید و انگیزه را در جهت رسیدن به تعالی و تمدنسازی ایجاد کرده،پذیرش سختیهای راه را برای رسیدن به تمدن مورد نظر ممکن ساخته و ملتی را به سمت ساختن جامعهای سوق میدهد که نسبت به آن به اندازۀ کافی آگاهی داشته باشند.
یکی از راهکارهای مفید برای آگاهی بخشیدن به عموم مردم در این رابطه تصویرسازیهای اثرگذار از آینده است.اگر تمدن آینده برای یک ملت به خوبی مفهومپردازی و همزمان درست تصویرسازی شود،پس از مدتی رؤیاسازی صورت میگیرد و زوایای مختلف زندگی در آن نوع از مدنیّت ملموس و باورپذیر میشود.مردم میتوانند شرایط زندگی جدید در آن تمدن را برای خود متصور شوند،میتوانند آن را راحتتر باور کنند،با آن ارتباط برقرار سازند. رسیدن به آن را طلب کرده و در نهایت به سویش قدم بردارند.
حال اگر جامعۀ ایدهآل و مطلوب مردم ما برگرفته از رؤیاهایی باشد که در اندیشکدههای غربی مفهومپردازی و توسط رسانههایشان بازآفرینی میشود، نباید توقع داشت که حرکتمان به سمت رؤیای تمدن نوین اسلامی-ایرانی باشد. طبیعی است که این مردم در راه تحقّق رؤیای امریکایی و جامعۀ تراز امریکایی قدم برخواهند داشت و آن را طلب می کنند. و اگر نتوانند آن رؤیا را در کشور خود ببینند یا برای تضمین آیندهیشان دست به مهاجرت میزنند، یا سعی در پیادهسازی آن در کشور خودشان خواهند داشت.
هالیوود و سینمای غرب با چیرهدستی و تبحر در تصویرسازی از آینده برای مخاطبانشان در سطح بینالمللی،مدتهاست پروژۀ مصادرۀ ذهنیت ملتها با صنایع سرگرمیساز را کلید زدهاند.پس واجب است که ما روحیۀ انفعال در برابر آینده و مسخشدگی در برابر دنیاهای ساختهشده به دست دیگران را با به تصویرکشیدن افقی منطبق با چشم اندازها و برنامههای بلند مدت خودمان جایگزین کنیم.
پیریزی آیندههای بزرگ از نوع احیای تمدن شکوهمند اسلامی در هزاره جدید و تبدیل ایران به قدرت سترگ جهانی،علاوه بر زمان،نیازمند طرحریزیهای مدبرانه، نقشههای جسورانه و تصویرسازیهای حرفهای دارد.تصویرپردازی و ملموسسازی عظمت آینده ایران کمک میکند تا جامعه سریعتر و راحتتر آن را باور دارد و به سویش حرکت کند.اگر این رؤیاسازی به خوبی انجام نشود، مردم امروز و نسل آینده رسیدن به تمدن مورد نظر را در برنامههای تدوین شده خیالپردازی غیرواقعی و غیرممکن حاکمان میپندارند و عزمی برای رسیدن به آن نخواهند داشت.اما اگر بتوانیم آینده را با هوشمندی و به زیبایی به تصویر بکشیم میتوانیم انتظار داشته باشیم که نسل آینده راحتتر در جهت خلق آن حرکت کنند و برای ساختن تمدن جدید انگیزه کافی داشته باشد.
برای انجام این مهم علاوه بر پرداختن به مطالعات آیندهپژوهی و تحقیقات علمی و نظریهپردازیهای مفهومی،لازم است فناوریهایی که قابلیت این رؤیاسازیها را برای نسل جدید دارند تبدیل به صنعت شوند تا محصولاتشان به تولید مداوم و انبوه برسد.اینگونه میتوان رؤیای زمانی که تمدن مطلوب به وقوع پیوسته را دائماً در قالب رسانههای جذاب مقابل چشم کودکان ونوجوانان قرار داد تا نسل آینده آن چنان جامعهای را امکانپذیر و شدنی بداند.صنایع سرگرمیساز همان حلقۀ اتصالی است که نظرات و برنامههای آیندهپژوهانه در کتابها و مقالات را به ذهن کودکان منتقل میکند.
گام اول در این راه تقویت ادبیات داستانی در حوزه فانتزی و علمی-تخیلی با رویکرد آیندهنگاری است.رمانها و داستانهای کوتاه و بلند،فردا را به شکلی دستیافتنی روایت میکنند.قصهها سفیران آینده هستند و واقعیتهای فردا را از دل تغییرات امروز نشان میدهند.در ادامه این ماراتن امدادی و پس از توسعه ادبیات این حوزه، باید بر صنایع سرگرمیای تمرکز کرد که بتوانند قابلیت باورپذیری این ادبیات را بیشتر کنند و حوزۀ نفوذ گستردهتری در بین نسل آینده داشته باشند. در این مرحله، صنایعی مانند پینمایی و پویانمایی و بازیهای رایانهای می توانند این نقش را به خوبی ایفا کنند.
البته در امریکا این وظیفه عمدتاً بر عهده فیلمها و سریالهای هالیوود است که با توجه به فضای فکری و ارزشهای غالب در بین فعالین فعلی صنعت سینمای ایران و از طرفی پرهزینه بودن و نیاز به فناوریهای بالا برای ساخت جلوههای ویژۀ مورد نیاز برای تصویرسازی در سینما،نمیتوان از این صنعت توقع رؤیاسازی برای آینده را در حداقل ده سال آینده داشت. اما آنچه در کوتاه مدت قابل دستیابی است تمرکز بر صنایع فرهنگی چون موارد اشاره شده است؛مانند کشور ژاپن که با وجود نداشتن صنعت سینمایی قابل توجه اما با توسعه صنعت انیمه و مانگای خود توانسته کارخانههای رؤیاسازی را در حصار این دو صنعت به خوبی برپا کند.
پینما را میتوان ترکیبی ساختارمند از دو رسانه کتاب و سینما دانست.بدین ترتیب این رسانه پاسخگوی نیاز دو گونه از مخاطبان خواهد بود.افرادی که تصویر ذهنی خودشان را دارند و افرادی که تصویر ذهنی ندارند.برای گروه اول میتواند تغییردهندۀ تصویر و برای گروه دوم ایجاد کنندۀ تصویر باشد و بدین ترتیت حافظۀ جمعی تصویری افراد را در آینده بسازد. تغییر رفتارها از تغییر تصاویر ذهنی شروع میشود. اگر ما اینکار را نکنیم دیگران خواهند کرد.
کارشناس فناوری های نرم و هویت ساز
Send to friends