گام گذاشتن به دنیای ناشناختهها
تا همین چند سال پیش کسی گمان نمیکرد که آسیب های مغزی وارده به یک بیمار که طی یک حادثه تصادف دچار ضربه مغزی میشود میتواند برگشت پذیر باشد. این تفکر که بافت عصبی یا مجموعه سازمان یافته مغز بعد از آسیب دیدن نمیتواند خود را ترمیم کند با کشف هر چه بیشتر ساز و کار "انعطاف پذیری عصبی" رو به زوال رفت.
پلاستیسیتی عصبی در مدارهای نورونی این اجازه را به مغز میدهد تا در پاسخ به بسیاری از تحریکات بیرونی و درونی تغییر کند. جالب اینجاست که این خاصیت در تمام مراحل تکامل مغز از جنینی تا مرگ وجود دارد. این خاصیت به ما اجازه میدهد تا برنامههای بازتوانی شناختی را بتوانیم روی مغزهای آسیب دیده پیاده کنیم تا آرام آرام دوباره تواناییهای از دست رفته خود را پیدا کنند و از نو جوانه بزنند. با اجرای برنامههای توانبخشی یا بازتوانی شناختی میتوان انتظار داشت که سیناپسهای عصبی جدید تشکیل شود و سیناپسهای قدیمی قوی تقویت شوند.
در این ماجرا و طی آن باید تعریف دقیقی از بازتوانی شناختی و نیز آسیبهای عصبی ارائه داد. بازتوانی شناختی یک اصطلاح کلی به معنای ارتقای توانمندیهای شناختی مغز آسیب دیده مانند توجه، حافظه، حل مسئله و برنامه ریزی است. آسیب مغزی نیز گستره وسیعی از آسیبهای ناشی از صدمه، بیماریهای روانپزشکی مثل اسکیزوفرنی و آلزایمر تا رفتارهای اعتیادی را شامل میشود.
اما پا گذاشتن به دنیای اعتیاد یعنی پا گذاشتن به دنیای ناشناختهها. طیف رفتارهای اعتیادی در افراد آنقدر گسترده است که هر میزان مطالعه پزشکی، آماری و شناختی از اعتیاد هنوز هم نتوانسته است بر تمام جنبههای این دنیا نور بیفکند و زوایای تاریک آن را روشن کند. به هر میزان که طیف اعتیاد و رفتارها و مواد گوناگون آن گسترده است، طیف مداخلاتی که برای پیشگیری، درمان و بازتوانی رفتارهای اعتیادی میتوان انجام داد نیز گسترده است و این مداخلات با انواع و اقسام چالشها دست به گریبان هستند. اگر تنها این مداخلات را به بحث مداخلات شناختی محدود کنیم، باز هم همان گستردگی و همان چالشها حفظ میشود.
اعتیاد در واقع ترکیبی از وابستگی و تخریب است. بنا به ده فرمان ضروری برای درمان اعتیاد، درمانگران موظف هستند که تواناییهای شناختی فرد در حال درمان را به مرور بازگردانند. همچنین باید وضعیت شناختی فرد مددجو حین ترک مواد به دقت پایش شود تا در مواقع ضرورت، کمکهای لازم به او صورت بپذیرد. ساز و کار اصلی در این بازتوانی، افزایش کنترل مغز بر حالتهای هیجانی است که باید به کمک تمرینات یا احیانا ابزارها تقویت شود.
طی گزارشات از دو دهه اخیر فعالیت کلینیکهایی که به درمان سوء استفاده از مواد میپردازند، تعداد بسیار کمی از این مراکز، برنامههای بازتوانی شناختی را نیز به برنامههای معمول درمان خود اضافه کردهاند. گستره این برنامهها نیز از حل یک جدول سودوکوی ساده تا بازیهای برنامه ریزی شده پیشرفته کامپیوتری متغیر است.
*عضو ستاد توسعه علوم و فناوریهای شناختی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری
Send to friends