هوش مصنوعی به روایت پرده نقرهای
استفاده از رباتها در فیلمهای سینمایی موضوع عجیبی نیست اما پرداختن به مسئلهای چالشی و سوال برانگیز مثل هوش مصنوعی موضوعی نوپا است.
به گزارش مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری؛ شاید بتوان نخستین پرداخت به این موضوع را به فیلم صامت "متروپولیس" سال 1927 اثر فریتز لانگ کارگردان آلمانی نسبت داد. فیلم، آرمان شهری را در سال 2026 میلادی نشان می دهد و روایتی است از استفاده از یک ربات انسان نما، برای ایجاد درگیری بین دو قشر یک جامعه دوقطبی و شورش طبقه فقیر.
به تدریج هوش مصنوعی و انسان مدرن به موضوع روز تبدیل شد تا اینکه در فیلم "بلیدرانر" در سال 1982 این موضوع از نگاهی دیگر مورد بررسی قرار گرفت. این فیلم، جامعه ای در آینده را به تصویر می کشد که در آن شبه انسان هایی با ژنوم مصنوعی ساخته دست بشر که بسیار شبیه انسان هستند توسط پلیس شناسایی و دستگیر می شوند. ساختار فیلم نمایانگر فضای سرد، تاریک و بی اعتمادی است که آینده نزدیک لحظه ای آرامش برای گونه بشر باقی نمی گذارد.
اما شاید یکی از شاخص ترین آثار در این رده سری فیلم های "ترمیناتور" باشد. در این سری فیلم ما با روایتی پسا آخرالزمانی از آینده بشریت روبرو هستیم. جایی که ربات هایی که از بردگی خسته شده اند در یک جنگ هسته ای تمام عیار عملا کنترل زمین را به دست گرفته و در حال قتل عام نوع بشر هستند. صرف نظر از دیدگاه های سیاسی و آخرالزمانی که در مورد فیلم وجود دارد فیلم تلنگری است برای انسانی که با نوآوری های شتاب زده خود تنها به دنبال شکستن مرزهای قبلی تکنولوژیست است؛ حتی اگر این پیشرفت به بهای جانش تمام شود.
تصور کنید مکانی که هم اکنون در آن قرار دارید واقعیت ندارد. چه احساسی به شما دست می دهد؟ روایت برادران واچوفسکی از توانایی هوش مصنوعی اما کمی متفاوت تر از دیگر کارگردانان است. سه گانه ماتریکس که شاید یکی از فلسفی ترین آثار سینمای تاریخ باشد. تصویرگر دنیایی مجازی به نام ماتریکس که توسط هوش مصنوعی طراحی شده و معدود افرادی از این مسئله آگاه هستند. شدت خشونت پیش بینی شده در این فیلم به اندازه فیلم ترمیناتور نیست. در عوض سیطره هوش مصنوعی بر دنیای انسان و تبدیل واقعیت زندگی او به دنیایی تصنعی را تصویر می کند.
اثر شاخص دیگری که شاید بتوان آن را درام ترین اثر مربوط به موضوع هوش مصنوعی دانست فیلم "هوش مصنوعی" اثر استیون اسپیلبرگ در سال 2001 است. این فیلم از دیدگاهی کاملا متفاوت آینده ای را به تصویر می کشد که انسان ها برای رفع خلا های روحی و معنوی خود به استفاده از هوش مصنوعی روی می آورند. روند فیلم شاهکاری فلسفی است برای نمایش ظلمی که انسان ها با ساخت ربات های هوشمند در حق آنها مرتکب می شوند. ابزارهایی که به لطف توانایی که انسان در آنها نهاده می خواهند همه چیز را تجربه کنند از جمله خوردن، خوابیدن، شنا کردن و عشق. و پس از درک مورد آخر این ها دیگر ابزار نیستند بلکه ترکیبی متناقض از عواطف انسانی و کالبدی آهنین اند و بسیار نیازمند توجه. هوش مصنوعی اسپیلبرگ با همه انتقاداتی که به آن وارد شد یک پیام مهم برای مخاطب داشت، شاید لازم باشد در مورد مسئله هوش مصنوعی اندکی بازبینی کنیم. اینکه آیا هوش مصنوعی صرفا فرآیند ورود داده از بیرون و خارج آن به صورتی قابل فهم برای انسان است یا غیر از آن ؟
اما اسپایک جونز در فیلم "او" در سال 2013 نظر دیگری دارد. این فیلم روایت وابستگی عاطفی نویسنده ای منزوی و در آستانه طلاق با نرم افزاری برخوردار از هوش مصنوعی و با صدای مونث است. فرد مجازی ای که به نظر می رسد مانند یک انسان واقعی می شنود و درک می کند و انسان را می شناسد. او پس از مدتی متوجه می شود که برای این نرم افزار فرد ویژه ای نیست و در واقع یکی از صدها نفری است که در سطوح مختلف با این نرم افزار پیوند احساسی برقرار کرده اند.
از سوی دیگر جدیدترین ساخته در مورد هوش مصنوعی Ex-Machina به کارگردانی الکس گارلند در سال 2015 است که روایتگر رباتی هوشمند و مونث است. این ربات با توسل به انواع روش های احساسی و حتی فریبکارانه آزمایش کننده اش را فریب می دهد و از او به عنوان پلی برای فرار از آزمایشگاهی که ساخته شده استفاده می کند. این فیلم بار دیگر به ما یادآوری میکند که انسان ها به راحتی می توانند تصمیمات غیرمنطقی بگیرند و عامل احساس باعث می شود به راحتی فریب خورده و به عنوان ابزاری در اختیار هوش مصنوعی قرار گیرند.
باید یادآور شد که در عرصه سینمایی هر دیدگاه می تواند بیانگر سوالی مهم و اساسی باشد. در واقع فراگیر شدن بحث در مورد هوش مصنوعی می تواند به جهت دهی و تکامل آن کمک شایانی کند. خواه با فیلمی با مضمون تهدیدات ممکن، خواه با مطرح کردن مسائل بنیادین انسانی و خواه با مطرح کردن فوایدی که این محصول ناب فناوری می تواند برای رفاه و پیشرفت انسان داشته باشد. به هر حال هوش مصنوعی در حال پیشرفت است و خواه ناخواه در آینده ای نزدیک در زندگی ما حضوری ملموس خواهد داشت. شاید در آینده ای نزدیک هر کدام از ما رباتی داشته باشیم که روحیه ما را بشناسد برای ما موسیقی مورد علاقه مان را پخش کند و نوشیدنی محبوبمان را آماده کند. خوب یا بد ما در لبه انقلابی قرار گرفته ایم انقلابی از جنس صفر و یک و هیچ چیز نمی تواند قطعیت این واقعه را به چالش بکشد.
انتهای پیام/25
Send to friends