علوم شناختی و کاربردهای آن در جامعه/2
توانمندتر شویم
گفته میشود زیبایی در چشمان بیننده نهفته است و جهان توسط فرد تجربه کننده ساخته و بنا میشود. چگونگی ادراک ما از جهان و حقیقت آن صرفا توسط اعضای حسی شکل نمیگیرد بلکه اطلاعات دریافتی از اعضای حسی پس از رمزگردانی، توسط دستگاه پیچیدهای در مغز پردازش و با اطلاعات موجود در حافظه تلفیق میشود تا برداشتی از جهان بیرون حاصل شود.
در سه دهه گذشته تلاشهای زیادی برای کشف اسرار مغز با بهرهگیری از فناوریهای گوناگون صورت گرفته است. اما اوج آرزوهای دانشمندان علوم و فناوریهای شناختی در تمام این سالها در واژه «تغییر» خلاصه میشود. تغییر مد نظر این دانشمندان، عموما با ایجاد و تقویت یا حذف و تضعیف عملکردهای مغزی یا ترکیبی از آنها حاصل میشود.
بیشتر بخوانید: از دگرگونی در سرمایههای شناختی جامعه تا تغییر در رفتارهای فردی
توانبخشی افراد دچار کمبودهای شناختی
هدف این تغییر میتواند توانمندسازی افراد سالم (مانند دانشآموزان یا فرماندهان نظامی)، توانبخشی افراد دچار کمبودهای شناختی (مانند بیماران دچار سکته مغز) یا درمان افراد دچار اختلالات شناختی (مانند دچار افسردگی یا اضطراب) باشد. بر این اساس، سوالاتی مشابه موارد زیر درگیری فکری بسیاری از فعالان این حوزه را تشکیل میدهد:
چگونه میزان «توجه متمرکز» کودکان دبستانی را تقویت کنیم؟
چگونه در افراد مبتلا به آلزایمر، توانمندی بازیابی اسامی را تا مراحل انتهایی بیماری حفظ کنیم؟
چگونه توانایی تصمیمگیری در شرایط پراسترس را در بازیکنان فوتبال بهبود بخشیم؟
چگونه سوگیری توجه به سمت غذاهای چرب و پرکالری را در افراد دچار بیشخوری و اضافه وزن مدیریت کنیم؟
طبیعی است که بخش عمدهای از روانشناسی بالینی، بازتوانی عصبی، بیماریهای مغز و اعصاب، روانپزشکی، دارو شناسی نیز به این سوالها توجه دارند. اما علوم و فناوریهای شناختی چه ارزش افزودهای برای اهداف فوق ارمغان میآورد.
ایجاد فضای گفتمانی بینرشتهای
حامد اختیاری عضو هیات علمی پژوهشکده علوم شناختی درباره این موضوع میگوید: علوم و فناوریهای شناختی فضای گفتمانی بینرشتهای را ترغیب میکند تا تمامی دانشهای فوق در کنار هم و با یک هدف مشترک برای تقویت عملکردهای مطلوب مغزی و اصلاح عملکردهای نامطلوب به کار روند. عدهای شناخت را محدود به پردازشهای عالی مغز مانند توجه، حافظه یا تصمیمگیری میدانند اما تعریف جامع و کلاننگری که تمامی ابعاد پردازش و ذخیره اطلاعات توسط موجودات زنده را دربرگیرد. با واقعیتهای علمی موجود انطباق بیشتری دارد.
بر اساس این توضیحات اگر گفتگویی یک ساعته با یک مربی نحوه انجام پارهای پردازشهای مغز شما را به صورت پایدار تغییر دهد، از این گفتگو میتوان به عنوان یک مداخله شناختی نام برد. مداخلات الکتریکی و شیمیایی انواع متعدد و روشهای گوناگونی را شامل میشود.
اختیاری در ادامه این بحث با طرح سوال غیر از روشهای الکتریکی و شیمیایی روش دیگری برای ایجاد تغییر پایدار در عملکردهای مغزی انسان وجود دارد؟، گفت: شاید سادهترین پاسخ به این پرسش ارجاع به فرآیند یادگیری در مسیر تکامل، از کودکی تا بزرگسالی و سپس در طول دوران بزرگسالی باشد. همه ما باور داریم که انسانها میتوانند با یادگیری مهارتهای شناختی مختلف عملکردهای بهتری در تعامل با محیط پیرامونی خود داشته باشند.
باز شدن پنجره سومی به مغز
وی ادامه داد: پس پنجره سومی به مغز انسان وجود دارد که عنوان «مداخلات شناختی» را برای آن انتخاب میکنیم. اما اندازه این پنجره و میزان اثربخشی انواع مداخلات پیشنهادی آن هنوز چندان شفاف و روشن نیست. اما برای تقویت یا تضعیف یک کارکرد شناختی سه مداخله اصلی تکرار (تمرین)، آموزش راهبردهای شناختی و ارتقای فراشناختی استفاده میشود که به صورت مجزا یا در در ترکیب با هم یک برنامه آموزشی، درمانی یا بازتوانی اثربخش را تشکیل میدهند.
شواهد موجود در زمینه اثربخشی تمرینهای شناختی متناقضاند اما توافق جمعی این است که تکرار یک تمرین شناختی عموما میتواند سرعت و کیفیت انجام آن را تا حدی افزایش دهد. البته، اگر تمرین «توجه متمرکز» برای یک کارکرد خاص مؤثر باشد، لزوماً موجب بهبود سرعت و کارکرد فرد در دیگر فعالیتهای نیازمند به توجه متمرکز نخواهد بود.
همچنین در مورد بسیاری از پردازشهای شناختی، راهبردها یا طرحهایی برای پردازش حافظۀ بیانی یا مهارتی بر اساس تجارب قبلی افراد وجود دارد که تغییر یا تکمیل آنها، کیفیت و کمیت پردازش را تحت تأثیر قرار میدهد. برای مثال تعبیر فرد از ابعاد هیجانی یا انگیزشی محرکهای محیطی به عنوان یک راهبرد شناختی میتواند در فرایند تصمیم گیری، تکمیل یا دچار تغییر شود. برای نمونه، مشاهدۀ یک کیک شکالتی با ظاهری جذاب و ارزشی که شما بر اساس تعبیر خود بر آن میگذارید که عجب مزه و طعمی خواهد داشت یا بدن من الان به تقویت و کسب انرژی از این شیرینی نیاز دارد، اثر مشخصی روی تصمیم شما برای خوردن آن برجای میگذارد.
آموزش راهکارهای حل مسأله یا روشهای رمزگردانی اطلاعات با هدف تقویت حافظه، نیز میتواند یک مداخلۀ شناختی از نوع آموزشی یا تغییر راهبردهای شناختی به حساب آید. مطالعات نشان میدهد تمرینهای شناختی میتواند زمینۀ دستیابی افراد را به راهکارهای مؤثر و خالقانه فراهم سازد. همچنین راهبردهای شناختی میتواند از طریق تمرین، تثبیت اثربخش باشد.
همچنین بدن انسان در ارتباط با مغز به پردازشهای شناختی مغز جهت میدهد. مطالعات نشان میدهد قطع دست یا پا حتی پس از بهبودی کامل به میزان فوقالعادهای، نوع و کیفیت پردازشهای عالی مغزی را که در ظاهر ربطی هم به دست و پا ندارند مانند قضاوت یا تصمیمگیری تحت تأثیر قرار میدهد. حتی یک تغییر کوچک در بدن نیز میتواند پردازشهای شناختی را تحت تأثیر قرار دهد. اگر یک خودکار را در دهان خود بین دندانهای خویش به گونهای قرار دهید که دهان شما را با حالتی شبیه خندیدن باز نگه دارد و سپس در یک آزمون، میزان جذاب بودن گروهی از تصاویر را امتیازبندی کنید، در مقایسه با وضعیت دهان بسته، امتیاز بالاتری به جذابیت تصاویر خواهید داد.
از بدن که خارج شویم محیط پیرامونی نیز در عملکرد مغز مؤثر است. به ما توصیه میکنند که دوستان خود را به دقت انتخاب کنیم یا به افراد درگیر در اعتیاد تأکید میشود که از مواجهه با محیطهایی که قبلا در آنها مواد مصرف میکردهاند، خودداری کنند. اثرگذاری محیط بر عملکردهای مغز، فرصتهای زیادی را برای مداخلات شناختی ایجاد میکند. اما لازمه استفادۀ مناسب از مداخالت محیطی، اطلاع از نحوۀ تعامل مغز و محیط پیرامونی است. علوم و فناوریهای شناختی از طریق همکاریهای بینبخشی و فرابخشی با حوزههای متنوع جامعهشناسی، اقتصاد، انسانشناسی، هنر و فرهنگ در کنار حوزههای مختلف علوم اعصاب، چنین دانشی را در اختیار ما قرار میدهد.
گزارش از مرکز ارتباطات و اطلاعرسانی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری
پایان پیام/25
اخبار مرتبط:
* ارائه مدلی برای مراکز خدمات شناختی در کلینیک «مغز و شناخت»
* ساخت نرمافزار توانبخشی در بیماران شناختی
* درمان انواع ترسهای مرضی با فناوری واقعیت مجازی
* روشی علمی برای توانبخشی افراد مبتلا به ضایعه مغزی ارائه شد
Send to friends