ازدانه شگفت نیست رستن
یادداشت پرویز کرمی؛

ازدانه شگفت نیست رستن


زمان مطالعه : 4 دقیقه
کد خبر : 13602
«اميد» و «بهار» از يک جنسند. بي‌جهت نبوده که ايرانيان آغاز بهار را عيد مي‌گرفته‌اند و سالشان را با نوزايي طبيعت شروع مي‌کرده‌اند. اميد هم در باطنش معنايي جز رويش مجدد و سرسبزي و نشاط ندارد.

«اميد» و «بهار» از يک جنسند. بي‌جهت نبوده که ايرانيان آغاز بهار را عيد مي‌گرفته‌اند و سالشان را با نوزايي طبيعت شروع مي‌کرده‌اند. اميد هم در باطنش معنايي جز رويش مجدد و سرسبزي و نشاط ندارد. درختي را که رهگذران چوب مرده‌اش مي‌پنداشتند، همين‌که در معرض باد بهاري قرار مي‌گيرد، احيا مي‌شود و جوانه مي‌زند. پايان شب سيه سپيد است و در نوميدي بسي اميد است. ما از بهار مي‌آموزيم که از چاره‌جستن نوميد نشويم که «از دانه شگفت نيست رستن». تعبير نظامي قشنگ است و اتفاقا برگرفته از ماثورات ديني است که «کاري که نه زو اميد داري/ باشد سبب اميدواري» يعني اتفاقا در اوج يأس و سرخوردگي است که آفتاب بهار مي‌تابد و جهان را سبز و نو مي‌کند. هيچ دانشمندي با نااميدي نتوانسته راه به‌ جايي پيدا کند و بر سختي‌ها و مشکلات جهان فائق آيد. در سايه اميد است که آدميزاد از کنج غارهاي تيره و تار بيرون آمده و جهان را اين‌چنين خوش‌آب و رنگ ساخته است... اگر اميد نبود، ما هنوز مقهور مريضي‌ها و مصيبت‌ها بوديم و هم‌چنان دربرابر طاعون جز که تسليم و رضا چاره‌اي نداشتيم. خطا نيست اگر تاريخ علم و فناوري را تاريخ اميدواري بناميم. از بس که بشر به ديوار بسته خورده اما نگذاشته که در دلش چراغ اميد کشته شود.

سرآمدان و نخبه‌هايي که تاريخ به احترامشان کلاه از سر برداشته، محدود به همين دانشمندان نامي و بزرگان مشهور نيست. قطعا چند برابر اميرکبير و پاستور و ابن‌سينا و کخ و برادران رايت و سهروردي، علامه طباطبايي و... ما نخبه و زيرک و نابغه داشته‌ايم. اما خيلي از آن‌ها را باد ياس و سرخوردگي با خود برد و نگذاشت تا خودي نشان دهند و ايده‌شان را عملي کنند. درست عين درختي که در برابر زمستان وا بدهد و بميرد، اين‌ها هم اسير نااميدي شدند و کورسوي اميد را در دل خويش کشتند. نخبگي که فقط به نبوغ نيست. نوابغ بسياري همين‌که سرشان به سنگ خورد، به کنج عزلت پناه بردند و زانوي غم بغل گرفتند و دست بر پشت دست زدند. ويروس نااميدي خيلي از نوابغ را به خود مبتلا کرد و به عدمشان فرستاد. داستان‌هاي تلخ شکست و عقب‌نشيني کم نيستند. ده‌ها برابر مردمان موفق، ناموفق‌ها را مي‌شود اسم برد. اما چه لطفي مي‌تواند داشته باشد بازخواني شکست و افسردگي، مگر اين‌که از آن‌ها درس بگيريم و به ديده اعتبار در آن‌ها بنگريم. يادمان باشد که چراغ موفقيت و پيشرفت را روغن شکست و عقب‌نشيني روشن نگه مي‌دارد. دانشمندان کامياب اميدواراني هستند که پا بردوش ناکامان مايوس گذاشته‌اند و ذره ذره خود را بالا کشيده‌اند. براي همين هرکجا ديديد که کسي حرف از بي‌وفايي و نااميدي مي‌زند، بدانيد که او جوهري زمستاني و تلخ دارد و راه به جايي نمي‌برد. از حيث دانش يگانه دوران هم که باشد، اگر ديديد که بد و تلخ و ناراحت‌کننده حرف مي‌زند، از او رو برگردانيد و نگذاريد که تيرگي‌اش به چشم و دلتان سرايت کند. گفت هم‌نشين تو از تو به بايد/ تا تو را عقل و دين بيافزايد. يعني که بايد با بهاري‌ها و اميدوارها و شيرين‌دهنان نشست و برخاست کنيم تا از شيريني و شادي و اميدشان نصيب ببريم. ما مملکتمان را بايد بسازيم. بايد کاري مهم انجام بدهيم. نياز داريم تا سريع‌تر قطار رشد و ترقي اقتصاد دانش‌بنيان را به حرکت درآوريم. اين قطار نه با پول نفت راه مي‌افتد و نه با مديريت آمرانه. جوهر توسعه نه امر است و نه سرمايه. بلکه اميد و دل‌خوشي و شادکامي است که باعث مي‌شود بينمان مودت به وجود آيد و پشت هم درآييم و از سدهاي ستبر «نشدن و نتوانستن» بگذريم و به فرموده امام راحل به «ما مي‌توانيم» برسيم. با شعار و تشريفات هم نمي‌شود نشدني‌ها را شدني کرد، بلکه بايد از بهار طبيعت راه و رسم حيات و نوزايي و نوآوري را بياموزيم و با ذکر يا مقلب‌القلوب و الابصار... بذر اميد در دل يکديگر بکاريم. ان‌شاءالله.

عيدتان مبارک، روز و روزگارتان خوش، دلتان همواره بهاري و ابر تيره نااميدي تا ابد از سرتان دور.

پرویز کرمی*

دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان

تصاویر

نظرات شما
تهران، میدان ونک، خیابان ملاصدرا، خیابان شیخ بهایی شمالی،
خیابان لادن، پلاک 20 (کد پستی : 1991745681)
تلفن : 83530
ایمیل : pr@isti.ir
بیشتر بخوانیم