چگونه از پلاسکو درس بگیریم
فرصت دانشبنيان
حادثه دلخراش و تراژيک پلاسکو با تمام تلخيهايش تلنگري بود که بر ضعفهاي تکنيکي و مديريتيمان بيشتر واقف شويم -و با پرداخت هزينهاي بس گزاف- بفهميم از کدام نواحي بيشتر آسيبپذيريم و از کدام جوانب بيشتر در خطريم. يعني اين حادثه هشدار داد که کجاها بايد خودمان را تقويت کنيم و در چه قسمتهايي بايد توانمان را افزايش دهيم. هر عقل سليمي مقدم بر آنکه دنبال مقصر بگردد و درصدد بربيايد تا گناه را گردن شخص يا اشخاصي بيندازد، سعي ميکند با تامل و تدبر در حادثه بنگرد و فتور عملي و نظري را بشناسد و علتهاي ناکامي را بفهمد. قطعا مديران عالي کارگروههايي تشکيل دادهاند تا ضمن بازخواني دقيق حادثه، ضعف و قوت همه جانبه «ما» را در مواجهه با ماجراي پلاسکو بررسي کنند و راه تکرار را بر مخاطرات احتمالي آينده ببندند. هم بايد به پيشگيري فکر کرد، هم به مهار و مقابله و کاهش هزينه و هم...
اما آنچه به مجله و روش و منش ما مربوط ميشود اين است که بايد در علم و فناوري مقابله با حوادث و سوانح دست به نوآوري و بهرهگيري از فناوريهاي روزآمد بزنيم، خود را به روز کنيم و در مناسبسازي -يا به تعبير وسيع کلمه فرآيند بوميسازي علم و تکنولوژي- گامهاي جدي و موثر برداريم. مهمتر از همه اينها بايد در دانشبنيان کردن خدمات مقابله با بحران (هر بحراني) بکوشيم. پيش از اينها به تفصيل درباره دانشبنيان کردن «کالا و محصول» حرف زدهايم و ضرورت آن را يادآور شدهايم. حال بايد تاکيد کنيم که خدمات نيز بايد دانشبنيان شوند. دانشبنيان شدن نهادهاي مثل آتشنشاني، اورژانس، بيمارستان و... منحصر در تجهيزات اطفاء حريق، آمبولانس و... نيست. به صرف ساختن يا وارد کردن تجهيزات مدرن و پيشرفته در اين عرصه دانشبنيان نميشويم. البته ضرورت مدرن شدن تجهيزات و ادوات را کسي انکار نميکند و در اين حادثه معلوم شد که در زمينه ادوات و تجهيزات کم و کسريهايي داريم، اما عرض ما اين است که به صرف تجهيزات دانشبنيان نميشويم. در واقع مفهوم دانشبنيان را بايد وسيعتر ديد و آن را به فرآيند و نگاه کلان و مديريتي مربوط دانست.
در واقع همانطوري که سال 95 متفاوت از سال 45 است، پس مديريت بحران ما هم بايد به روز شود و با امکانات روز دنيا هماهنگ شود. اگر در سال 45 اتفاقي مشابه در تهران ميافتاد، جز همسايههاي محل وقوع حادثه از آن مطلع نميشدند و جز خبرنگاران رسانههاي رسمي کس ديگري نميتوانست اخبار حادثه را مخابره کند. در واقع بر توانايي يا ناتواني مامورين دستاندرکار، مردم عادي واقف نميشدند و از کم و کيف ماجرا هم سر در نميآوردند. احتمالا بعد از بيست و چهار ساعت تازه از طريق روزنامهها و راديو ميفهميديم چه شده و چه اتفاقي افتاده. اما سال 95 مجهز به شبکه سايبرنتيک قدرتمندي است که ميتواند هر خبري را در آن واحد بين مردم پخش کند. هنوز از شروع ماجرا ثانيهاي نگذشته بود که مردم عادي، عکسها و خبرهاي پلاسکو را براي هم مخابره کردند. سوال جدي اينجاست که آيا مديريت بحران هم توانست از اين امکان فوقالعاده استفاده کند؟ آيا کسي به اين فکر افتاد که مثلا با استفاده از تلگرام روي يا شبکههاي مجازي روي رفتار مردم تاثير بگذارد و از اين طريق کارش را پيش ببرد؟ آيا با توجه به تعميم گوشيهاي هوشمند وقتش نرسيده که ما اپليکيشني مرتبط با حوادث و سوانح طراحي کنيم؟
من به يک اتفاق کوچک در اين ماجرا اشاره ميکنم تا قدرت شبکههاي اجتماعي را بهتر ملتفت شويم. در اوج خبرهاي ضد و نقيضي که مردم عادي -بياعتنا به مراکز خبري رسمي- براي هم ميفرستادند، خبري آمد که سازمان انتقال خون نياز به خون دارد. چند دقيقه بعد عکسهايي از مراکز اهداء خون به دستمان رسيد که نشان ميدادند مردم، مشتاقانه و همدلانه هجوم بردهاند براي انتقال خون. در صورتيکه هيچ اعلان رسمي براي اين کار نشده بود و نيازي هم نبود. آيا مديريت بحران نبايد قدر اين فضاي مجازي و سايبرنتيک را بداند؟ جداي از شبکههاي اجتماعي، دنياي ديجيتال پيشرفت عظيمي کرده. حالا هر مديري ميتواند از راه دور بهطور هوشمند سازمانش را اداره کند و بر اتفاقاتي که ميافتد اشراف داشته باشد. ما ميتوانيم از هندوستان، محتوي يخچالمان را در -في المثل- انگلستان ببينيم و کم و کسريهايمان را از همين راه دور تامين کنيم. حتي علم به جايي رسيده که ساختمانهاي هوشمند طراحي کرده و ما بيآنکه نيازي به دخالت مستقيم داشته باشيم، ميتوانيم با نظارتي عاليه، در ايمني خانه و محل کارمان بکوشيم. حتي خانههاي قديمي را نيز ميتوان با صرف هزينهاي نهچندان زياد به خانههاي هوشمند بدل کرد. با استفاده از فناوري امروز ميتوانيم ضعفها و مشکلات ساختمان را هم بفهميم...
سيمولاتور که در اصل مربوط به آموزش خلباني بود، امروز به ديگر عرصهها هم آمده. با برگزاري مانورها و بازسازي شرايط واقعي در دنياي مجازي ميتوانيم بفهميم چند مرده حلاجيم. اگر مثلا سيمولاتور آتشنشاني طراحي کنيم، آن وقت بهتر ميفهميم در کجاها مشکل داريم و در چه شرايطي از اطفاء حريق باز ميمانيم. يک معناي بومي کردن فناوري اين است که خودمان را با جغرافياي طبيعي و فرهنگي زاد و بوممان هماهنگ کنيم. مثلا در جنوب شهر کوچهها باريکند و عملا امکان استفاده از ماشينآلات عظيم وجود ندارد. براي همين هم ناچاريم متناسب با اين جغرافيا ادواتي طراحي کنيم و بسازيم که در عمل امکان اطفاء حريق و نجات قربانيان حادثه افزايش يابد، نه کم شود. احتمالا تقويت واحد «تحقيق و توسعه» ميتواند ايدههاي دانشبنيان و کمهزينه و مفيدي را جذب کند...
در کنار اينها بحث آموزش مبتني بر فناوريهاي جديد را نيز بايد جدي گرفت. آموزش غيرمستقيم، جذاب و عالمانه ميتواند روي رفتار شهروندان تاثير بگذارد و هزينههاي حادثه را کاهش دهد. تصور کنيد اگر اين همه مردمي که دور پلاسکو جمع شده بودند، جلوتر ميدانستند چه بايد بکنند و چه نبايد بکنند حتما هم تلفات کمتر ميشد و هم از عمق حادثه کاسته ميشد...
در مقوله دانشبنيان، فرهنگسازي در کنار هنر را نبايد دستکم گرفت. به خصوص هنر سينما ميتواند به ما بفهماند که در برابر زلزله، آتشسوزي، سيل، سونامي، آتشفشان، جنگ، مريضي و حوادث غيرمترقبه ديگر، چقدر احساسي رفتار ميکنيم و چقدر عاقلانه. آتشنشانهاي خبره دنيا معتقدند که بعد از فيلم «آسمانخراش جهنمي» هم رفتار مردم در چنين سوانحي بهتر شد و هم مامورين بر اوضاع مسلطتر شدند. در اين يادداشت فرصت پرداختي به همه جنبههاي دانشبنيان نيست. نخبگان و سرآمدان خود بهتر ميدانند که چقدر ميتوانند طرحهاي نو بدهند و به اتفاقات نو فکر کنند...
ما فقط خواستيم به بهانه اين حادثه تلخ تذکر دهيم که با دانشبنيان کردن کالا و خدمات مربوط به سوانح و بحرانها ميتوانيم به «اقتصاد بحران» هم فکر کنيم. يعني الزاما نبايد هزينه کنيم يا روي دست دولت و مردم هزينه بگذاريم، بلکه اتفاقا «دانشبنيان» تا قبل از بروز حادثه ميتواند گردش مالي قابل اعتنا داشته باشد و براي صاحبان اين اقتصاد درآمد بياورد. اين درآمد حلال است و نفع عامه را در پي دارد. يعني هم صاحبان کالا و خدمات دانشبنيان سود ميبرند، هم مردم و هم حکومت. ما بايد از حوادث و اتفاقات درس بگيريم و نهتنها راه تکرار بر خطرها ببنديم، بلکه تهديدهاي احتمالي آينده را -هرچه که باشند- به فرصت بدل کنيم؛ به يک فرصت دانشبنيان که همه بر سفره آن بنشينند و سود ببرند. سلامت مردم و عزيزانمان هم حفظ شود. خداوند قربانيان حادثه اخير را بيامرزد، به خانوادههايشان صبر بدهد، مقام جانفشانان آتشنشانان دلير و شجاع ما را بالا ببرد و به بازماندگان قهرمانان ملي صبر و اجر دهد.
پرویز کرمی*
مشاور معاون علمی وفناوری رئیس جمهور
Send to friends